چند شب پیش مشروب خریدم برای این که
کس نفهمه ریختمشون توی شیشه های گلاب
امروز اومدم ورشون دارم دیدم خالیه پرسیدم
گلاب های من کو دیدم مامان بزرگم اومده میگه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دیشب سفره داشتم همشونو شربت کردم دادم
مهمونا دستت درد نکنه ننه مجلسمون یه شور و حالی داشت
که نگو همه نعره میزدن یا ابوالفضل ظهور کن