الدَّرس الثانـى عَشَرَ
درس دوازدهم
سيّدةُ آياتِ الْقرآنِ
سروَر آيههاي قرآن
اللّهُ لا إلهَ إلّا هُوَ الْحىُّ القَيُّومُ لا تَأخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِـى السَّماواتِ وَ ما فِـى الْأرضِ
"الله" خدايي است كه هيچ خدايي جز او نيست. زنده و پاينده است. نه خواب سبك او را فرا گيرد و نه خواب سنگين. از آنِ اوست هر چه در آسمانها و زمين است.
مَنْ ذَاالَّذى يَشْفَعُ عِنْدَهُ إلّا بِإذْنِه يَعْلَمُ ما بَيْنَ أيْديهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحيطوُنَ بِشىْءٍ مِنْ عِلْمِه إلّا بِما شاءَ، وَسِعَ كُرْسيُّهُ السّماواتِ والْأرْضَ وَ لا يَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِىُّ الْعَظيمُ، لا إكْراهَ فِـى الدّينِ قَدْتَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَىِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطّاغُوتِ وَ يُؤمِنُ بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالعُرْوَةِ الْوُثْقي لَا انْفِصامَ لَها وَ اللّهُ سَميعٌ عَليمٌ.
چه كسي جز به اجازهي او، در نزد او شفاعت كند؟ آنچه را كه پيش رو و آنچه را كه پشت سرشان است ميداند و به علم او جز آنچه خودش بخواهد، احاطه نتوانند يافت. كرسيِ او (جايگاه او) آسمانها و زمين را دربردارد. نگهداري آنها، بر او دشوار نيست و او بلندمرتبه و بزرگوار است. در دين هيچ اجباري نيست. هدايت از گمراهي مشخص شده است. پس هر كس كه به طاغوت كفر ورزد و به خداي ايمان آورد، به چنان رشتهي استواري چنگ زده كه پارهشدنش ممكن نباشد و خدا شنوا و داناست.
اَللّهُ وَلـﻰُّ اَلّذينَ آمَنوُا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَى النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا أوْلياؤُهُمُ الطّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إلَى الظُّلُماتِ اُولئِكَ اَصحابُ النّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ
خدا ياور مؤمنان است. ايشان را از تاريكيها به روشني ميبرد. ولي آنان كه كافر شدهاند، طاغوت ياور آنهاست، كه آنها را از روشني به تاريكيها ميكشد. اينان جهنمياند و همواره در آن جاودان هستند
.
"لا إكراهَ فـى الدّينِ"
لمّا جاء الْاسلامُ أعلنَ هذا الْمَبْدأ الْعظيمَ: "لا إكراهَ فـى الدّينِ، قد تَبَيَّن الرُّشدُ مِن الْغَىِّ" و فـى هذا الْمبدأ يَتَجَلَّي تكريمُ اللّهِ لِلْإنسانِ. لَقد بَيَّن الْإسلامُ طريقَ الْهُدَي و الضَّلالةِ و خَيَّر الْإنسانَ فـى اتِّباع أىِّ الطّريقَيْنِ و حَمَّلَه تَبِعَةَ عمَلِه و مسؤوليّةَ اختيارِه!
"در دين هيچ اجباري نيست"
زماني كه اسلام آمد اين قاعدهي اساسي بزرگ را آشكارا ساخت: "در دين هيچ اجباري نيست، هدايت از گمراهي مشخص شده است" و در اين قاعدهي اساسي، گرامي داشتِ خداوند نسبت به انسان جلوهگر ميشود. اسلام راه هدايت و گمراهي را بيان كرده است و انسان را به پيروي از هر دو راه اختيارداده. و او را (انسان را) به پاسخگو بودن نسبت به نتيجهي كارش و اختيار مسؤوليتاش، موظف و مكلف كرد!
و هذه هى أخَصُّ خصائِصِ التَّحرُّرِ الْإنسانـﻰِّ...
إنَّ حُريّةَ الْاِعتقادِ هى أوّلُ حقٍّ مِن حقوقِ "الْإنسانِ".
و اين يكي از بارزترين ويژگيهاي آزادي انساني است ...
آزادي عقيده، اولين حقوق انسان است.
والْإسلامُ - و هو أقْوَمُ مَنْهَجٍ لِلْمجتمع الْإنسانـىِّ - يُنادى بِأنْ "لا إكراهَ فـى الدّينِ" و هو الَّذىُ يُبَيَّنُ لأِصْحابه أنَّهم ممنوعونَ مِن إكراهِ النّاسِ عَلَي هذا الدّينِ...!
ثُمَّ تُبَيِّن الْآيةُ حقيقةَ الْإيمانِ "قد تَبَيَّن الرّشْدُ مِن الْغَىِّ" فالْإيمانُ هو الرّشدُ الّذى يَنبَغى لِلإنسانِ أنْ يَحْرِصَ عليهِ و الْكفرُ هو الّذى يَنْبغى لِلإنسانِ أنْ يَنْفُرَ مِنه!
و اسلام - كه استوارترين روش زندگي براي جامعهي انساني است- ندا مي دهد كه "در دين اجباري نيست" و به پيروان خود ميگويد كه از مجبور كردن مردم[به پذيرش] اين دين، منع شدهاند...! سپس اين آيه حقيقت ايمان را بيان ميكند "هدايت از گمراهي مشخص شده است". ايمان همان هدايتي است كه شايسته است انسان نسبت به آن حريص باشد و كفر همان است كه شايسته است انسان از آن متنفر باشد.
منبع = behdarvand.blogfa.com/